شعر من احساس من
اشعار من
درباره وبلاگ


من اشعاری رو که سرودم در این وب قرار میدم . همه اشعارم را به دختر عزیزم زهره و به شما عزیزان که همانند فرزندان من هستید تقدیم میکنم. امیدوارم که دوست داشته باشید. خوشحال میشم نظرات ارزنده شما عزیزان رو در مورد سروده هام بدونم... دوستتان دارم ممنون

پيوندها
میگن دلت گرفته
love
هست را اگر قدر ندانی میشود،بود
شعر عکس داستان
هفت روز
گالری نقاشی نگارین
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
ازدواج موقت
جلو پنجره ایکس 60
امن ترین درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان شعر من احساس من و آدرس shereman-ehsaseman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 32893
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1

نويسندگان
نرجس جلالی یزدی

 

تو را بر گلبرگها مینویسم

تو را بر روی باران

تورا بر روی آسمان مینویسم

تو را بر پر مرغ عشق

تورا بر چشمه ها مینویسم

تو را دوست دارم چنان مادری فرزند را

تو را بعد از خدا مینویسم.....

 

مرا عشق تو باشد و بس

چو داده چون خدا ,چون تو را مینویسم....

 

تقدیم به عزیزترینم   زیباترینم    دختر نازنینم      زهره



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 25 تير 1398برچسب:روز میعاد, :: 19:23 :: نويسنده : نرجس جلالی یزدی
 
تو اگر باز آیی من صمیمانه ترین شعر سرودن ها را میسرایم
وبه تو خواهم بخشید
قلبم را....
که پر است از شعر میخک سرخ
تو اگر باز آیی روز میعاد من است
روز میعاد مرا میرهانی ز خیال
میرسانی به بهشت موعود
تو اگر بازآیی روز میعاد من است .....


ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:دوستت دارم, :: 9:24 :: نويسنده : نرجس جلالی یزدی

دلم میخواهد دریچه های قلبم را

چنان باز کنم

که......

که تمام دوست داشتن های دنیا را در آن بگنجانم

و با آن قلب به تو بگویم

که...

دوستت میدارم....



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:انتظار, :: 9:18 :: نويسنده : نرجس جلالی یزدی

آن وقت که شمعدانی ها آمدن پروانه ها را جشن گرفته بودند

چه خوب بود

قطره بارانی کمک میکرد ...

تا هیچ وقت گرد و غباری بزم آنها را آشفته نکند


کودکی خاک بازی میکرد....

بالنی از آسمان رد شد...

پیر زنی ترسید....

کودک برای بالن دست تکان داد ....

و من

در انتظار دمیدن صبح بودم



ادامه مطلب ...
 
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 10:31 :: نويسنده : نرجس جلالی یزدی

به ماه نگاه میکنم

یاد روی تو می افتم

به شب که نگاه میکنم

روزنه ی زیبای زندگی را در روی تو میبینم ....

 

 

تو مرا به گندمزارهای طلایی میبری

 

به چمنزارهای سبز رهنمون میشوی....

 

تو مرا یاد بوی باران می اندازی

 

تو مرا در خلوت تنهایی هایم شمع میشوی

و قلبم را شادی کودکانه ای میبخشی ...

 



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

 

DoSTaR HaMiSheGiT DaNiAlBoY.